شاهنامه فردوسی
«محمود» در شاهنامه فردوسی
جهاندار محمود شاه بزرگ
به آبشخور آرد همی میش و گرگ
چو کودک لب از شیر مادر بشست
ز گهواره محمود گوید نخست
جهاندار محمود کاندر نبرد
سر سرکشان اندر آرد بگرد
جهاندار محمود خورشیدفش
برزم اندرون شیر شمشیرکش
شهنشاه محمود گیرنده شهر
ز شادی به هر کس رسانیده بهر
جهاندار محمود با فر و جود
که او را کند ماه و کیوان سجود
بگویم به تأیید محمود شاه
بدان فر و آن خسروانی کلاه
جهان را جهاندار محمود باد
ازو بخشش و داد موجود باد
به نام جهاندار محمود شاه
ابوالقاسم آن فر دیهیم و گاه
جهان روشن از تاج محمود باد
همه روزگارانش مسعود باد
سرافراز محمود فرخندهرای
کزویست نام بزرگی به جای
جهان تاجهاندار محمود باد
وزو بخشش و داد موجود باد
کنو لاجرم جود موجود گشت
چو شاه جهان شاه محمود گشت
همی گاه محمود آباد باد
سرش سبز باد و دلش شاد باد